زمان جاری : یکشنبه 30 اردیبهشت 1403 - 10:57 بعد از ظهر
نام کاربری : پسورد : یا عضویت | رمز عبور را فراموش کردم



ارسال پاسخ
mas آفلاین



ارسال‌ها : 3086
عضویت: 20 /7 /1390
سن: 18
تشکرها : 386
تشکر شده : 449
پاسخ : 21 RE ❤ دل نوشته ❤
نمی دانم پس از مرگم چه خواهد شد
نمی خواهم بدانم کوزه گر از خاک اندامم چه خواهد ساخت
ولی آنقدر مشتاقم که از خاک گلویم سوتکی سازد
گلویم سوتکی باشد به دست کودکی گستاخ و بازیگوش
و او یکریز و پی در پی
دم گرم خودش را در گلویم سخت بفشارد
و خواب خفتگان خفته را آشفته سازد

بدین سان بشکند دائم سکوت مرگبارم را.

امضای کاربر :
اینجا زمین است و رسم آدم هایش عجیب،

اینجا گم که می شوی به جای اینکه دنبالت بگردند فراموشت
می کنند..

جمعه 23 تیر 1391 - 14:55
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
mas آفلاین



ارسال‌ها : 3086
عضویت: 20 /7 /1390
سن: 18
تشکرها : 386
تشکر شده : 449
پاسخ : 22 RE ❤ دل نوشته ❤



ماه من ، غصه چرا ؟!
آسمان را بنگر ، که هنوز، بعد صدها شب و روز
مثل آن روز نخست
گرم وآبی و پر از مهر ، به ما می خندد !
یا زمینی را که، دلش ازسردی شب های خزان
نه شکست و نه گرفت !
بلکه از عاطفه لبریز شد و
نفسی از سر امید کشید
ودر آغاز بهار ، دشتی از یاس سپید
زیر پاهامان ریخت ،
تا بگوید که هنوز، پر امنیت احساس خداست !
ماه من غصه چرا !؟!
تو مرا داری و من
هر شب و روز ،
آرزویم ، همه خوشبختی توست !
ماه من ! دل به غم دادن و از یاس سخن ها گفتن
کارآن هایی نیست ، که خدا را دارند …
ماه من ! غم و اندوه ، اگر هم روزی، مثل باران بارید
یا دل شیشه ای ات ، از لب پنجره عشق ، زمین خورد و شکست،
با نگاهت به خدا ، چتر شادی وا کن
وبگو با دل خود ،که خدا هست ، خدا هست !
او همانی است که در تار ترین لحظه شب، راه نورانی امید
نشانم می داد …
او همانی است که هر لحظه دلش می خواهد ، همه زندگی ام ،
غرق شادی باشد ….
ماه من !
غصه اگر هست ! بگو تا باشد !
معنی خوشبختی ،
بودن اندوه است …!
این همه غصه و غم ، این همه شادی و شور
چه بخواهی و چه نه ! میوه یک باغند
همه را با هم و با عشق بچین …
ولی از یاد مبر،
پشت هرکوه بلند ، سبزه زاری است پر از یاد خدا
و در آن باز کسی می خواند ،
که خدا هست ، خدا هست
و چرا غصه ؟ چرا !؟!

امضای کاربر :
اینجا زمین است و رسم آدم هایش عجیب،

اینجا گم که می شوی به جای اینکه دنبالت بگردند فراموشت
می کنند..

جمعه 23 تیر 1391 - 14:56
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
mas آفلاین



ارسال‌ها : 3086
عضویت: 20 /7 /1390
سن: 18
تشکرها : 386
تشکر شده : 449
پاسخ : 23 RE ❤ دل نوشته ❤
درتنهایی شب هایم وقتی به ستارگان می نگرم

ازبین صور فلکی فقط صورت اسمانی تو را می یابم

وبا دیدن لبخندت تمام غمهایم را فراموش می کنم

فقط دوری توست تمام غصه ی من

امضای کاربر :
اینجا زمین است و رسم آدم هایش عجیب،

اینجا گم که می شوی به جای اینکه دنبالت بگردند فراموشت
می کنند..

جمعه 23 تیر 1391 - 14:57
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
mas آفلاین



ارسال‌ها : 3086
عضویت: 20 /7 /1390
سن: 18
تشکرها : 386
تشکر شده : 449
پاسخ : 24 RE ❤ دل نوشته ❤
یه وقتهایی یه جاهایی یه حرفهایی هست که بعد کلی دودوتا چهارتا کردن و با خودت کلنجار رفتن به این نتیجه میرسی اگه نگی بهتره میخوای رو کاغذ بنویسی اما قلم بازی در میاره و از یه راه دیگه میری تو ذهنت یه عالمه واژه اینور و اونور میرن اما تا میای جمعشون کنی خط میخورن و از دستت در میرن

یه وقتایی یه گوش میخوای که درد دل کنی یه گوش که نه یه هوش که فقط نشنوه امید بهت بده راهنماییت کنه اما وقتی گوش و هوش رو پیدا میکنی که زخم دلت کهنه شده و سر باز نکنه خیلی بهتره

یه وقتهایی یه شونه میخوای برای اینکه سرت رو بزاری روش و اشک بریزی فقط یه شونه و یه دست مهربون که موهاتو نوازش کنه و هیچ حرفی نزنه تا خودت رو خالی کنی اما هر چی جستجو کنی شونه ها و دستهای کنجکاو میبینی که یه دنیا حرف دارن

یه وقتهایی خیلی تنهایی انقدر که خودت هم با خودت نیستی

ایجور وقتهاست که باید آه بکشی

آه

امضای کاربر :
اینجا زمین است و رسم آدم هایش عجیب،

اینجا گم که می شوی به جای اینکه دنبالت بگردند فراموشت
می کنند..

جمعه 23 تیر 1391 - 14:57
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
mas آفلاین



ارسال‌ها : 3086
عضویت: 20 /7 /1390
سن: 18
تشکرها : 386
تشکر شده : 449
پاسخ : 25 RE ❤ دل نوشته ❤
باز دلم تنگ است

باز چشمانم باران می طلبد

آسمان دلم پر از ابرهای سیاه دلتنگی شده !

باز من تنهایم

و در این سكوت حتی صدای ساز هم آرامم نمی كند

دل من باز كوچك شده!

برای آنكه نمیدانم كیست ...

ولی غیبتش مرا می آزارد !

من خودم را گم كرده ام...! كجا...؟

این را دیگر نمیدانم ...!!!

امضای کاربر :
اینجا زمین است و رسم آدم هایش عجیب،

اینجا گم که می شوی به جای اینکه دنبالت بگردند فراموشت
می کنند..

جمعه 23 تیر 1391 - 14:58
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
mas آفلاین



ارسال‌ها : 3086
عضویت: 20 /7 /1390
سن: 18
تشکرها : 386
تشکر شده : 449
پاسخ : 26 RE ❤ دل نوشته ❤
دوباره آسمان این دل ابری شده .

دوباره این چشمهای خسته بارانی شده .

دوباره دلم گرفته است و شعر دلتنگی را برای این دل میخوانم.

میخوانم و اشک میریزم ، آنقدر اشک میریزم تا این اشکها تبدیل به گریه شوند.

در گوشه ای ، تنهای تنها و خسته از این دنیا .

دوباره این دل بهانه میگیرد و درد دلتنگی را در دلم بیشتر میکند.

خیلی دلم گرفته است ، مثل همان لحظه ای که آسمان ابری می شود.

خیلی دلم گرفته است ،

مثل همان لحظه ای که پرنده در قفس اسیر است

و با نگاه معصومانه خود به پرنده هایی که در آسمان آزادانه پرواز میکنند چشم دوخته است.

دلم گرفته است مثل لحظه تلخ غروب ، مثل لحظه سوختن پروانه ،

مثل لحظه شکستن یک قلب تنها .

دوباره خورشید می رود و یک آسمان بی ستاره می آید و دوباره این دل بهانه میگیرد.

به کنار پنجره میروم ، نگاه به آسمان بی ستاره .

آسمانی دلگیرتر از این دل خسته .

یک شب سرد و بی روح ، سردتر از این وجود یخ زده.

خیلی دلم گرفته است ، احساس تنهایی در وجودم بیشتر از همیشه است.

تنهایی مرا می سوزاند ، دلم هوای تو را کرده است.

دوباره این دل مثل چشمانم در حسرت طلوعی دیگر است.

آسمان چشمانم پر از ابرهای سیاه سرگردان است ،

قناری پر بسته در گوشه ای از قفس این دل نشسته و بی آواز است.

هوا ، هوای ابریست ، هوای دلگیریست.

میخواهم گریه کنم ، میخواهم ببارم .

دلم میخواهد از این غم تلخ و نفسگیر رها شوم .

اما نمی توانم…

دوباره دلم گرفته است ، خیلی دلم گرفته است،

اما کسی نیست تا با من درد دل کند ،

کسی نیست سرم را بر روی شانه هایش بگذارم

و آرام شوم… هیچکس نیست!

امضای کاربر :
اینجا زمین است و رسم آدم هایش عجیب،

اینجا گم که می شوی به جای اینکه دنبالت بگردند فراموشت
می کنند..

جمعه 23 تیر 1391 - 14:58
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
mas آفلاین



ارسال‌ها : 3086
عضویت: 20 /7 /1390
سن: 18
تشکرها : 386
تشکر شده : 449
پاسخ : 27 RE ❤ دل نوشته ❤
ای کاش می شد فهمید در دل آسمان چه می گذرد

که امشب با ناله ای بغض آلود

بر دیار این دل خسته

اشک می ریزد

نمی دانم چرا امشب واژه هایم خیس شده اند
مثل آسمانی که امشب می بارد

و اینک باران

بر لبه ی پنجره ی احساسم می نشیند

و چشمانم را نوازش می دهد

تا شاید از لحظه های دلتنگی گذر کنم

امضای کاربر :
اینجا زمین است و رسم آدم هایش عجیب،

اینجا گم که می شوی به جای اینکه دنبالت بگردند فراموشت
می کنند..

جمعه 23 تیر 1391 - 14:58
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
mas آفلاین



ارسال‌ها : 3086
عضویت: 20 /7 /1390
سن: 18
تشکرها : 386
تشکر شده : 449
پاسخ : 28 RE ❤ دل نوشته ❤
نه نرو ، صبر کن ، قرارمان این نبود ، باید سکه بیاندازیم

اگر شیر آمد تردید نکن که دوستت دارم

اگر خط آمد مطمئن باش که دوستت دارم

صبر کن سکه بیاندازیم ، اگر دوستت نداشتم آن وقت برو . . .

امضای کاربر :
اینجا زمین است و رسم آدم هایش عجیب،

اینجا گم که می شوی به جای اینکه دنبالت بگردند فراموشت
می کنند..

جمعه 23 تیر 1391 - 14:59
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
mas آفلاین



ارسال‌ها : 3086
عضویت: 20 /7 /1390
سن: 18
تشکرها : 386
تشکر شده : 449
پاسخ : 29 RE ❤ دل نوشته ❤
گفتی دوستم داری به اندازه قطرات بارانی که بر روی صورتت میریزد

و من هم دوستت دارم بدون توجه به چتری که روی سرت گرفتی . . .

امضای کاربر :
اینجا زمین است و رسم آدم هایش عجیب،

اینجا گم که می شوی به جای اینکه دنبالت بگردند فراموشت
می کنند..

جمعه 23 تیر 1391 - 14:59
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
mas آفلاین



ارسال‌ها : 3086
عضویت: 20 /7 /1390
سن: 18
تشکرها : 386
تشکر شده : 449
پاسخ : 30 RE ❤ دل نوشته ❤
رفتم، مرا ببخش و مگو او وفا نداشت

راهی بجز گريز برايم نمانده بود

اين عشق آتشين پر از درد بی اميد

در وادی گناه و جنونم كشانده بود

رفتم، كه داغ بوسه پر حسرت ترا

با اشك های ديده ز لب شستشو دهم

رفتم كه ناتمام بمانم در اين سرود

رفتم كه با نگفته بخود آبرو دهم

رفتم مگو، مگو، كه چرا رفت، ننگ بود

عشق من و نياز تو و سوز و ساز ما

از پرده خموشی و ظلمت، چو نور صبح

بيرون فتاده بود به يكباره راز ما

رفتم كه گم شوم چو يكی قطره اشك گرم

در لابلای دامن شبرنگ زندگی

رفتم، كه در سياهی يك گور بی نشان

فارغ شوم ز كشمكش و جنگ زندگی

من از دو چشم روشن و گريان گريختم

از خنده های وحشی توفان گريختم

از بستر وصال به آغوش سرد هجر

آزرده از ملامت وجدان گريختم

ای سينه در حرارت سوزان خود بسوز

ديگر سراغ شعله آتش ز من مگير

می خواستم كه شعله شوم سركشی كنم

مرغی شدم به كنج قفس بسته و اسير

روحی مشوشم كه شبی بی خبر ز خويش

در دامن سكوت به تلخی گريستم

نالان ز كرده ها و پشيمان ز گفته ها

ديدم كه لايق تو و عشق تو نيستم

امضای کاربر :
اینجا زمین است و رسم آدم هایش عجیب،

اینجا گم که می شوی به جای اینکه دنبالت بگردند فراموشت
می کنند..

جمعه 23 تیر 1391 - 15:06
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
ارسال پاسخ



برای ارسال پاسخ ابتدا باید لوگین یا ثبت نام کنید.


پرش به انجمن :